P30Max

امیدوارم لحظات خوبی را در وبلاگ من سپری کنید...

P30Max

امیدوارم لحظات خوبی را در وبلاگ من سپری کنید...

جوک سری(۱)

ـ معلمه به شاگردش میگه برو یه مورچه نر پیدا کن وردار بیار. بچهه فرداش یه مورچه میاره معلمه ازش میپرسه خوب تو حالا از کجا فهمیدی که این مورچهه نره؟ بچهه میگه آخه جلوی مدرسه دختروونه پیداش کردم.

۲ـ گرگه میره دم در خونه شنگول و منگول میگه منم منم مادرتون زود باشین در رو باز کنین. شنگول میگه غلط کردی ما آیفون تصویری داریم
3ـ به لاک پشته میگن یه خالی ببند میگه دویدم و دویدم

۴ـ ترکه زنگ میزنه 118، میگه: ببخشید شماره تلفن غضنفر رو دارین؟! یارو میگه: نه. ترکه میگه: پس من میخونم یادداشت کنین

۵ـ یه بچه ترکه میره پیش باباش میگه چرا به من میگن خر باباهه میگه برو از تو آشپزخونه یه قابلمه بیار تا بهت بگم وقتی میاره میزنه رو قابلمه میگه این صدای چیه؟ بچهه میگه فکر کنم دارن در میزنن! باباهه میگه حالا فهمیدی چرا بهت میگن ترک خر؟ بلند شو قابلمرو بزار سر جاش تا من برم در رو باز کنم



۶ـ یه روز یه آبادانیه رو از زیر آوار زلزله در میارن می‌بینن موبایلش دستشه. یارو یه نگا به ملت میکنه میگه ویبراتور رو حال کردین؟



10- یه روز یه نفر یه نقطه قرمز روی دیوار میبینه که داره حرکت میکنه؛ میره جلو میبینه که یه مورچه هست که روسری قرمز پوشیده.



11- دوش دیدم که ملائک درمیخانه زدند
کچلی را بگرفتند و فرشش ماهه زدند



12- شوهر نصفه شب از خواب بیدار میشه و صدای پای دزد را میشنفه. زنش را از خواب بیدار میکنه و میگه: به نظرم توی اتاق پذیرایی یه دزد هست.
زن گفت: خاک برسرم. لابد مرتیکه لندهور داره با کفش روی فرش راه میره!



13ـ دکتر نظام وظیفه پسر لاغری را معاینه کرد و در برگه نوشت:
معاف، به دلیل ضعف جسمانی.
پسر لاغر با خوشحالی گفت: آخ جون! فوری می‏رم زن می‏گیرم.
دکتر نوشت: و همچنین ضعف عقلانی.....



14- رئیس دستور داد تمام اسناد و مدارک قدیمی رو به علت نداشتن جای کافی از بین ببرند، اما رئیس بایگانی گفت: قربان، این اسناد خیلی مهمه. ممکنه که بعدا لازم بشه. رئیس فکری کرد و گفت: مهم نیست، از همشوون یه کپی بگیرین و بقیه رو از بین ببرید.



15- خدمتکاری که برای تمیز کردن خانه آمده بود یک گلدان قدیمی چهارصد ساله را موقع تمیز کردن به زمین انداخت و شکست. خانم خانه که خیلی ناراحت شده بود، گفت: می‏دونی این گلدون مال چهارصد سال پیشه؟ خدمتکار گفت: خدا رو شکر! فکر کردم تازه خریدینش.



16- یه تریاکی تو پیغام گیر تلفنش میذاره: هشتم ولی خشتم (هستم ولی خستم)



17- یارو تهرونیه میره مشهد حرم امام رضا، یک نامة بلند بالا هم مینویسه که امام رضا جون، پنج میلیون پول میخوام، یک ماشین میخوام، یک زن ردیف میخوام و خلاصه یک صفحه پر میکنه. پشت صفحه هم مینویسه: یا امام رضا، اگه اینا رو نمیدی، بزن مارو بکش؛ راحتمون کن. خلاصه نامه رو میندازه تو، بعد یک دقیقه نگاه میکنه به آسمون، میبینه یکی از گلدسته‌ها داره میافته روش! خودشو پرت میکنه یک طرف و خلاصه با هزار بدبختی جاخالی میده. بعد که خطر رفع شد بلند میشه داد میزنه: جسارته یا امام رضا، به گمونم نامه رو پشت و رو گرفتی.



18-یه روز حضرت آدم میره خونه، در می زنه، حوا میگه :کیه؟
آدم میگه: آخه دیوونه مگه تو این دنیا غیر از من و تو کس دیگه ای هم هست؟



19- دو تا برادره آخره شر بودن و پدر محل رو درآورده بودن، دیگه هروقت هرجا یک خراب کاریی میشده، ملت میدونستن زیر سر این دوتاست. خلاصه آخر بابا ننشون شاک? میشن، میرن پیش کشیشِ محل، میگن:‌ تورو خدا یکم این بچه‌های مارو نصیحت کنید،‌ پدر مارو درآوردن. کشیشه میگه: ‌باشه، ولی من زورم به جفتِ اینا نمیرسه، باید یکی یکی بیاریدشون. خلاصه اول داداش کوچیکه رو میارن، کشیشه ازش میپرسه: پسرم، ‌می‌دونی خدا کجاست؟ پسره جوابشو نمی‌ده، همین جور در و دیوار ر و نگاه می‌کنه. باز یارو می‌پرسه: پسرجان، می‌دونی خدا کجاست؟ دوباره پسره به روش نمیاره. خلاصه دو سه بار کشیشه همینو می‌پرسه و پسره هم بروش نمیاره، آخر کشیشه شاکی میشه، داد میزنه: بهت گفتم خدا کجاست؟! پسره می‌زنه زیر گریه و در میره تو اتاقش،در رو هم پشتش می‌بنده. داداش بزرگه ازش می‌پرسه:چی شده؟پسره میگه: بدبخت شدیم. خدا گم شده، همه فکر می‌کنن ما برش داشتیمش!



20- تمساحه میره گدایی،‌ میگه:‌ به من بدبخت مارمولک کمک کنید.



21- رشتیه میره نجاری میگه: قربونت یک کمد بساز اصغر آقا توش نباشه!!!!!



22- یه روز یه سوسکه داشته از چاه فاضلاب میومده بیرون.
بهش می گن برگرد برو همونجا که بودی؟میای بیرون چی کار؟
میگه: به امید یه هوای تازه تر گفتیم از رفتن و .....



23- به بوش میگن: چرا حمله کردی عراق؟ بوش میگه: امام حسین طلبید!
میگن کی از عراق خارج میشین؟ میگه: هر وقت که امام رضا بطلبه!



24- این تیکه ها رو داشته باشین:
یکی خوابش سنگین میشه تختش میشکنه.
بعد که از خواب میپره دستش میشکنه .
فرداش از مرحله پرت میشه پاش هم میشکنه.
میزنه به سرش سرش هم میشکنه.
همون یارو خودش رو میزنه به اون راه گم میشه.
کلی اعصابش خوردمیشه نوار خالی گوش میده.
یه هو میخوره زمین تا خونه سینه خیز میره.
بعد میخوره زمین؛ هوا میره؛ ‌نمیدونی تا کجا میره.
جلو پمپ بنزین سیگار میکشه میگن آقا اینجا پمپ بنزینه سیگارنکش.
میگه اهه من جلو بابام هم سیگار میکشم .
یه روز میخوره به شیشه میگه عجب هوای سفتی.
روز بعد میخوره به دیوار کمونه میکنه.
فرداش باز میخوره به دیوار میگه ببخشید.
پس فرداش باز میخوره به دیوار وای میسته پلیس بیاد.
بعد از این همه اتفاق بی هوا از خونه میره بیرون خفه میشه.



25- ‍‍‍‍سوال: اگه گفتی فرق بین دایناسور و ترک داناچیه؟
جواب: نسل هردوشوون منقرض شده!



26- ترکه شب تو پشه بند میخوابیده تا صبح به پشه ها بیلاخ میداده.



27- ترکه داشته نماز میخونده به قنوت که میرسه کف دستاشو بهم
می چسبونه , بهش میگن واسه چی این کار و کردی ؟
میگه میخوام از حفظ بخونم.



28- یه روز ترکه میخواسته بره بهشت زهرا؛ هر چی میگرده گل پیدا نمیکنه.
به جاش کمپوت میبره.



29- به یه ترکه میگن :‌ راسته شما به خر میگین داداش ؟
میگه آره داداش.



30- یه ترکه اسم بچشو می ذاره بانک هر روز میزنتش.



31- ترکه با زنش رفته بوده سینما، تو فیلم یهو یه گاوه شروع می‌کنه دویدن طرف تماشاچیا. ترکه یهو میپره زیر صندلی، زنش میگه: ‌بابا خجالت بکش. این که فیلمه.
ترکه میگه: زن! من و تو می‌دونیم فیلمه، گاوه که نمی‌دونه!



32ـ پدر برای اولین بار دید که دخترش به جای اینکه دو ساعت با تلفن حرف بزنه بعد از یک ربع حرف زدن تلفن رو قطع کرد. پدر پرسید: کی بود؟ دختر جواب داد: شماره رو عوضی گرفته بود!!!!!

~~

33- ترکه میره آمریکا پیش رفیقش. از قضا همون موقع کنسرت ابی بوده، رفیقش میگه پاشو بریم یک حالی بکنیم. جلو در سالن، یک بابایی واستاده‌ بوده سی‌دی‌ می‌فروخته، ‌هی داد می‌‌زده: ‌سی‌دی ابی، سی‌دی‌ ابی. ترکه یک نگاهی به یارومی‌کنه، به رفیقش میگه: ببین تو رو به خدا مردم چه خنگن! این یارو این همه سال تو آمریکا بوده،‌ هنوز اِی بی سی دی رو یاد نگرفته!



34- ترکه میره بقالی،‌ می‌بینه رو دیوار بزرگ نوشتن: علی با ماست! حسن با ماست! حسین با ماست! میگه: ببخشید اقا، شما ماست خالی ندارید؟!



35- ترکه هر روز زنگ یک کلیسا رو می‌زده و در می‌رفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه،‌ یک روز پشت در کمین می‌کنه، تا ترکه زنگ می‌زنه، ‌خرشو می‌گیره و می‌پرسه چیکار داری؟ ترکه حول میشه،‌ میگه: ببخشید، ‌عیسی هست؟!



36- ترکه میره حموم، آب جوش بوده با نعلبکی دوش میگیره!



37- ترکه مهم میشه زیرش خط میکشن، تو امتحان میاد!



38- ترکه وزیر مخابرات میشه بعد از یه هفته مخابرات ورشکسته میشه! از طرف دولت هیئت تحقیق تشکیل‌میدن، میبینن برای رفاه حال جامعه ورداشته همه گوشی‌های ‌تلفنای همگانی رو بیسیم کرده!



39- به ترکه میگن چند تا بچه داری؟ میگه 2 تا. میپرسن: کدومش بزرگتره؟
میگه: خوب اولیش!



40- ترکه میره ماه عسل، یادش میره زنش رو ببره!



41- از ترکه میپرسن آرزوت چیه؟ میگه:‌ کاشکی تبریز پایتخت بود! میگن: چرا؟ میگه: آخه اون وقت به ما میگفتن بچه تهرون!



42- ترکه کنار یه چاهی وایساده بوده، هی میگفته:‌ سیزده. سیزده. سیزده. یکی از اونجا رد میشده، می‌پرسه: ببخشید قربان، می‌تونم بپرسم دارید چیکار می‌کنید؟ ترکه یقه یارو رو میگیره، پرتش می‌کنه تو چاه، میگه: چهارده. چهارده. چهارده.



43- به ترکه میگن: چند تا حیوون نام ببر که پرواز کنه. میگه:‌ کبوتر، کلاغ، خر! بهش میگن: بابا خر که پرواز نمیکنه! میگه: بابا خره دیگه، یهو دیدی پرواز کرد!



44- ترکه چراغ جادو پیدا میکنه، دست میکشه روش غولش در میاد میگه: ‌دو تا آرزو بکن. ترکه میگه: یه نوشابه خنک میخوام که هیچ وقت تموم نشه. غوله بهش میده، ترکه یکم میخوره میگه: ‌به. به. چقدر خنکه! یکی دیگه هم بده.



45- به ترکه میگن خیلی آقایی. میگه: ما بیشتر!



46- به ترکه میگن چی شد ترک شدی؟! میگه:‌ والله من اولش که ترک نبودم، ‌تو بیمارستان با یه بچه ترک عوض شدم!



47- ترکه میاد تهران،‌ یه دختر خوشگل میبینه،‌ بهش میگه:‌ خانم این دوست دختر که میگن شمایین؟



48- ترکه پسرش رو میفرسته ژیمناستیک، بعد از یه مدتی میبینه پسرش روز به روز جای اینکه پیشرفت کنه هی داره پسرفت می‌کنه. یک روز میره سر جلسه تمرینشون ببینه چه خبره، میبینه از بچش به عنوان خرک استفاده می‌کنند!



49- از ترکه میپرسن شما تهرانی هستین؟ میگه: نه چشماتون قشنگ میبینه!



50- ترکه تو مانور شرکت میکنه، اسیر میشه!

51- ترکه بچش نمیخوابیده، بهش ژل میزنه!



52- به یک ترکه میگن: 2*2 چند می‌شه؟ میگه: 5 تا! می‌گن: برو بابا، 4 تا میشه! میگه: آخه من از یه راه دیگه رفتم!



53- ترکه و تهرونیه دعواشون میشه، میبرنشون کلانتری. افسرنگهبان از تهرونیه میپرسه: اسمت چیه؟ یارو با بیخیالی میگه: فری..... افسره حسابی چپ و راستش میکنه، میگه: بی پدر فکر کردی اینجا خونه خالست خودمونی شدی؟ گفتم اسمت چیه؟ تهرونیه که حساب دستش اومده بوده میگه: فریدون قربان! افسره برمی‌گرده به ترکه میگه اسم توچیه؟ ترکه که اسمش قلی بوده، یکم فکر میکنه بعد با ترس جواب میده: قولیدون!

54- ترکه میخواسته زیردریایی آمریکاییا تو خلیج فارس رو غرق کنه، در میزنه فرار میکنه!



55- ترکه به دوستش میگه: اصغر، قربون دستت، برو عقب ماشین ببین چراغ راهنما ماشین کار میکنه یا نه. اصغر میره عقب ماشین، میگه: کار می‌کنه، کار نَمی‌کنه، کار می‌کنه، کار نَمی‌کنه.....!!!!!



56- به ترکه میگن سه تا میوه نام ببرکه با سین شروع بشه میگه: سیب، سیر، سفورا! میگن: سفوراکه میوه نیست؟ میگه: نمیدونین چه هلوییه!



57- ترکه تو کلیسا نشسته بوده، یهو می‌بینه یه دختر خیلی میزون میاد تو. میدوه میره پشت یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده خوب دادی..... فقط ازت یه چیز دیگه میخوام. اونم یه شوهر خوبه. یا حضرت مسیح‌! خودت کمکم کن! ترکه از پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده. خودم میرم.



58- ترکه با ماشین میره تو دره، بهش میگن: چی شد بابا؟ چرا افتادی تو دره؟ میگه: والله ما داشتیم تو جاده با ماشین میرفتیم، هی جاده پیچید، من پیچیدم، ‌دوباره جاده
پیچید، باز من پیچیدم،‌ یهو جاده پیچید، من نپیچیدم.



59- ترکه و زنش دعواشون شده بوده، ‌با هم حرف نمی‌زدند. زن ترکه وقتی شب میره بخوابه، یک یادداشت برای ترکه می‌گذاره که: منو فردا ساعت 6 بیدار کن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا میشه، ‌می‌بینه ترکه براش یک یادداشت گذاشته که: پاشو زنیکه دیوونه! ساعت شیشه.



60- ترکه از ساختمون ده طبقه میفته پایین، همه جمع میشن دورش، ازش میپرسن: آقا چی شده؟ میگه: والله منم تازه رسیدم!



61 - ترکه میفته تو جزیره آدم خورا، آدم خورا می‌گیرنش، رئیسشون میگه: اینا رو پوستشون رو میکنیم باهاش قایق درست میکنیم. ترکه هم یه چاقو ور میداره می‌گذاره رو شکمش، میگه: جلو نیاید وگرنه ‌قایقتونو سوراخ میکنم .



62- ترکه تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه، قبلش بهش میگن جواب بیسکویته، ولی تو همون اول نگو، اولش یه چند تا سوال کن که ضایع نشه.ترکه میگه باشه و میره تو مسابقه، میپرسه: آقا، یک کوته؟ یارو میگه: نه. میگه: دوکویته؟ همینجوری میگه تا میرسه به نوزده کوت. یارو میگه: من یه راهنمایی بهتون میکنم، با چایی هم میخورنش. ترکه میگه: آاااهان پس بگو؛ ‌قنده!



63- ترکه تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه، قبل از مسابقه بهش میگن: ببین جواب ژاندارمریه ولی همون اول نگی که ضایع بشه، یه چند تا سوال اولش بکن بعد جوابو بگو. مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: جانداره؟ مجریه میگه: نه. ترکه میگه: مریه؟ میگه: نه. ترکه میگه: پس جاندارمریه؟



64- به ترکه میگن: ‌نظرتون راجع به سریال امام علی چیه؟ میگه: خیلی عالیه، فقط اگه میشه یخورده قطام شو بیشتر کنید!



65- ترکه زنگ میزنه به صدا سیما، میگه: بابا این چه وضعیه؟ این سریال امام علی که همش بدآموزی داره! یارو میگه:‌چرا آقا؟‌ برای چی؟ ترکه میگه:‌ بابا الان دو هفته هست هروقت میام پسرمو تنبیه کنم،‌ میدوه میره تو کوچه لخت میشه!



66- یارو ترکه تو جبهه پشت ضد هوایی بوده میزنه یه هواپیما رو میندازه. خلبانه با چتر نجات میپره بیرون، ترکه میگه: بچه‌ها در رین صاحبش اومد!



67- ترکه میره راهپیمایی، می‌بینه شلوغه برمیگرده!

68- ترکه 19 تا بچه داشته،‌ بهش میگن: چرا یک بچه دیگه نمیاری، رند شه؟
میگه: فرزند کمتر، زندگی بهتر! (یا به عبارت دیگه؛ فرزند کمتر؛ ارث بیشتر)



69- ترکه 10 تومن میندازه تو صندوق صداقات، هنوز دو قدم رد نشده بوده،‌ یک ماشین میزنه بهش، درب و داغونش میکنه. همون وقت یک بابای دیگه‌ای داشته یک پولی مینداخته تو همون صندوق، ‌ترکه با حال زار پامیشه، ‌میگه: آقا پولتو اونتو ننداز، اون صندوقش خرابه!



70- ترکه کفترشو گم میکنه، تو روزنامه آگهی میده: بیه بیه!



71- یه ترکه بمب میزاره تو جهنم همه شهید میشن میرند بهشت!



72- یه روز به یه ترکه میگن تعطیلات کجا میری؟
میگه: اگه امام رضا بطلبه؛ میرم کیش!



73- ترکه سوار آسانسور میشه، میبینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر.
باخودش میگه: عجب بدبختیه‌ها. حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم؟!



74- از ترکه میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا!!! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه. میگه: آخه دادم mp3ش کردن!!!!!!!!!!!



75- ترکه میره دکتر، میگه: آقای دکتر به دادم برس، الان دو هفته‌است هر شب تا صبح کابوس میبینم. دکتره میپرسه: چه کابوسی می‌بینی؟ ترکه میگه: هر شب خواب میبینم قورباغه‌ها جام‌جهانی راه انداختن، منم هرشب وامیستم داور!!! دکتره میگه: ای بابا، این که خیلی ناجوره. بیا برات یک دوا مینویسم، از فردا بخور خوب میشی. ترکه می‌پرسه: آقای دکتر، میشه این قرصها رو از پس فردا بخورم؟! دکتره میگه: شدنش که میشه، ولی واسه چی؟ ترکه میگه: ایلده فرداشب فیناله!



76-00 ترکه سرطان داشته، میره مشهد خودشو با قفل و زنجیر میبنده به پنجرة فولادی و کلید رو هم قورت میده، میگه: تا شفا نگیرم نمیرم. بعد یک ساعت خبر میرسه که تو حرم بمب گذاشتن، ترکه یک کم دست و پا میزنه، بعدِ یک مدت داد میزنه: یا حضرت ابولفضل منو از دست این امام رضا نجات بده!



77- یه روز یه ترکی باباش آتیش میگیره و میمیره.
بعد, فرداش در مغازش مینویسه:
به علت پدر سوختگی مغازه تعطیل است!



78- یه ترکه به دوست دخترش میگه: امشب بیا خونه ما. هیچکس خونه نیست.
شب , دوست دختر ترکه, میاد و هر چی زنگ میزنه میبینه هیچکسی خونه نیست!



79- اردبیل زلزله میاد،‌ ترکه زنگ میزنه مسئولیتش رو بر عهده میگیره!



80- آوینی تو جنگ کشته‌میشه، به ترکه میگن برو یه جوری به خانوادش خبربده. ترکه میره دم خونشون زنگ میزنه، زن یارو میگه: کیه؟ ترکه میگه: ببخشید،‌ منزل شهید آوینی؟!



81- تلویزیون داشته گل خداداد عزیزی رو به استرالیا نشون میداده، ترکه تماشا می‌کرده. دو سه بار که صحنه آهسته گل رو نشون میدن، ترکه شاکی میشه، میگه: ‌حالا اونقدر نشون بده تا اون دروازه بان بگیردش.



82ـ ترکه ادعای پیغمبری میکرده، ملت بهش میگن: بابا پیغمبری همین ریختی الکی که نیست... پیغمبرا معجزه دارن، کتاب دارن.. تو اصلاٌ کتابت کو؟ ترکه یکم فکر میکنه، میگه: ایلده کتابا هنوز چاپ نشده، فعلاٌ جزوه میگم بنویسید!



83- یه روز یه آقا برای برای یک ترک نامه می نویسه. توی اون نامه نوشته بوده: زرت و پرت نکن. ترکه میخونه: ذرت و پرت نکن!



84- ترکه رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟! یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن. ترکه یوخده فکر میکنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟!!!!!



85- ترکه تو پمپ بنزین داشته سیگار میکشیده، بهش میگن: اینجا سیگار نکش. میگه: هه! هه! من جلوی بابام هم سیگار میکشم!



86- ترکه تو اتوبوس یه دختره خوشگل رو میبینه،‌ پیاده که میشه شماره اتوبوس رو بر میداره!



87- به ترکه میگن چرا زن نمیگیری؟ میگه: ای بابا، کی میاد زنش رو بده به ما؟!



88- دانشمندان یه دستگاه خر سنج میسازن، از یک رشتیه و عربه و ترکه هم دعوت می‌کنند که دستگاهو روشون آزمایش کنند:
اول رو رشتیه آزمایش می‌کنند، میگه:‌ پنجاه درصد خر!
بعد رو عربه آزمایشش می‌کنند، میگه: نود و پنج درصد خر!
بعد نوبت ترکه میشه، دستگاه میگه: صد رحمت به خر!



90- ترکه زنگ میزنه خونه دوست دخترش، باباش ور میداره، هول میشه میگه: ببخشید توپمون افتاده.



91- دو تا ترکه میرن یک رستوران کلاس بالا، ‌دو تا کوکا سفارش میدند‌، بعد هم یکی یک ساندویچ از کیفشون درمیارند، ‌شروع می‌کنند به خوردن. گارسونه میاد میگه: ‌ببخشید،‌شما نمی‌تونید اینجا ساندویچ خودتونو بخورید. ترکا یک نگاهی به هم می‌کنند، ‌ساندویچاشونو باهم عوض می‌کنند.



92- ترکه با کُت وزیر شلواری تو خونشون نشسته بوده. ازش می‌پرسند: واسه چی تو خونه کت پوشیدی؟ میگه: آخه شاید مهمون بیاد! میپرسن: پس چرا دیگه زیر شلواری پوشیدی؟ میگه: خوب شاید هم نیاد.



93- به ترکه میگن اگه همه دنیا رو بهت بدن چی کار میکنی؟‌ میگه: میفروشم میرم خارج.



94- به ترکه میگن با رضا جمله بساز، میگه: من و حسن و حسین رفتیم پارک. میگن: پس رضاش کو؟ میگه: آخه رضا کارداشت، نیومد.



95- ترکه به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو مومن! مگه کشکیه؟ ترکه میگه: من که راضیم، ننم هم که راضیه، بابام هم که راضیه؛ فقط رضایت مونده شاه و دخترش!



96- ترکه شاکی میره ثبت‌احوال، میگه: آقا این اسم من خیلی ضایه هست، باید حتما عوضش کنم. کارمنده ازش میپرسه، مگه اسمتون چیه؟ ترکه میگه: اصغرِ ان‌چهره! کارمنده میگه: آره خوب حق دارید، باید حتماً عوضش کنید. حالا چه اسمی میخواید بگذارید؟ ترکه میگه: اکبرِ ان‌چهره!



97- از ترکه میپرسن: میدونی USA مخفف چیه؟ میگه: یوم‌الله سیزده آبان!



98- از ترکه میپرسن: به نظر شما اگه آمریکا افغانستان و عربستان رو بگیره، به کره و چین هم حمله کنه تکلیف ایران چی میشه؟ ترکه میگه: ایلده چی میشه نداره که، ایران میره جام جهانی!



99- ترکه میره امام رضا احساساتی میشه؛ میگه: امام علی! قربون لبت تشنت! برم پس کی ظهور
می کنی!



100- ترکه خودشو دار میزنه؛ بعلت ضربه مغزی میمیره. میان میبینند با کش خودشو دار زده.

101- یه ترکه پلیسه راهنمایی و رانندگی میشه. توی خیابون میبینه یه ماشین گلف قرمز رنگ؛ داره تند میره. میره پشت سر ماشین توی بلند گو میگه: پراید! نوک مدادی! بزن کنار. ماشینه سرعتشو زیادتر میکنه. ترکه میره جلوش خلاصه به هر ترتیبی که بود ماشینه رو نگه میداره. به راننده ماشین میگه: مگه نگفتم پراید نوک مدادی بزن کنار؟ چرا نزدی کنار؟ یارو میگه این که نوک مدادی نیست قرمزه.
ترکه میگه گرمزه که گرمزه؛ خوب نوک مداد گرمزه. بد راننده شاکی میشه؛ میگه: خوب اینکه پراید نیست؛ گلفه. ترکه میگه گلفه که گلفه؛ از پنجرش بیا بیرون. (قابل توجه: در زبان ترکی؛ حرف ق وجود ندارد.)



102- یه ترکه داشته از تو جزیره آدم‌خورا رد میشده،‌ یهو میبینه آدم خورا محاصرش کردن. بیچاره میترسه.
باحال زار میگه: ای خدا بدبخت شدم!‌ یهو یک صدایی از آسمون میاد: نترس؛ هنوز بدبخت نشدی! اون سنگ رو از جلوی پات بردار بکوب به سر رئیس قبیله. ترکه خوشحال میشه،‌ سنگ رو برمیداره و میکوبه تو کلة ‌رئیس قبیله. رئیسِ قبیله جابه‌جا میمیره، باقی افراد قبیله شاکی میشن، نیزه به دست، شروع میکنن دویدن طرف ترکه! یهو یک صدایی از آسمون میاد: حالا بدبخت شدی!



- یه روز به ترکه میگن با کشور جمله بساز. میگه: با کش ور رفتم خورد تو چشم.



104- ترکه داشته بالای یک ساختمون پنجاه طبقه کار می‌کرده. یهو یکی از اوون پایین داد میزنه: هوی غضنفر, خونتون آتیش گرفته،‌ زن و بچت هم سوختن،‌ مردن! ترکه هم میگه: دیگه این زندگی برای من معنی نداره. خودشو از اوون بالا پرت میکنه پایین. همینجور که داشته می افتاده،‌ یهو به خودش میگه: اااه.. من که بچه ندارم! دوباره یخورده میره، یهو میگه: اااه.. من که زن ندارم! میرسه نزدیکای زمین،‌میگه: اااه..! من که غضنفر نیستم!



105- ترکه میشه رییس صدا و سیما بعد از دو روز برکنارش میکنن.
واسه اینکه وسط اذون پیامهای بازرگانی پخش میکرده!



106- آبادانیه رو برق میگیره، میگه: ولک ولم کن تا ولت کنم



107- یارو میره تو یک قهوه‌خونه، به قهوه‌چی میگه: داش حال میکنی یک جک عربی بگم؟ قهوه‌چیه میگه: ببین ولک، من خودم عربم، این یارو هم که کنار دستت نشسته هم عربه، درضمن قهرمان کشتیه. اونی که رو میز سمت چپ نشسته هم عربه، درضمن معمولاٌ با خودش دو تا قمه داره. حالا هنوز میخوای جک عربی تعریف کنی؟ یارو میگه: نه والله، حوصله ندارم سه بار توضیح بدم چی شد!!!!!



108- یک روز یک عربه داشته به صورت پرانتزی راه میرفته.
یک نفر بهش میگه چرا تو پرانتزی راه میری؟
عربه جواب میده: حتما موضوع مهمی داخل پرانتزه!



109- یه بار عربه با ترکه دعواش میشه. شروع میکنن به زبون خودشون به هم دیگه ناسزا گفتن .یهو ترکه با خودش میگه چه آدم خوبیه. من دارم فحشش میدم این برام قرآن میخونه!



110- عربه میره داروخونه میگه:‌ ولک هزار تا میخ داری؟ یارو میگه: ‌نه. دوباره فردا میاد میگه: ولک هزار تا میخ داری؟! باز یارو میگه: نه برادر، ‌اینجا داروخونس، میخ فروشی که نیست! هی چند روز این اتفاق میفته، یارو با خودش میگه:‌ بگذار برم هزار تا میخ بخرم‌،‌ یه سود حسابی بکنم. فرداش دوباره عربه میاد میگه:‌ ولک هزار تا میخ داری؟! یارو میگه:‌ آره، 3 تا کارتون میخ می‌گذاره جلو عربه... عربه یک نگاه می‌کنه میگه::‌اا.....ه! ولک توچقدر میخ داری!



111- یه روز یه آبادانی رو میخواستن شکنجش بدن:
میبندنش به درخت براش نوار بندری میذارن.



112- آبادانیه میخواسته یک رفیق جدیدشو به باقی رفقا معرفی کنه، رو به رفقاش میکنه، میگه: بچه‌ها..... قاسم. بعد رو به قاسم میکنه، میگه: قاسم..... بچه‌ها!


113- یک گنجیشک آبادانی داشته واسه خودش پرواز میکرده، یهو از دور یک عقاب میبینه. میره جلو، بال هاشو باز میکنه، میگه: هو ولک, بالها رو حال می‌کنی؟ عقابه میگه: برو عموجون، حال و حوصله ندارم. گنجیشکه میگه: نه جون ولک، نیگاه کن هیبت بال رو، رنگ پر رو، حال میکنی؟ عقابه میگه: برو بچه به بازیت برس... من بهت اشاره کنم همه پرهات میریزه. گنجیشکه از رو نمیره، میگه: هه هه, ولک پرهای من بریزه؟ نظاره کن قطر بال رو.... صفا کنز عقابه شاکی مشه، یک تلنگر میزنه به گنجیشکه، یارو همة پرهاش میریزه، تعادلشو از دست میده، سقوط میکنه. همونجور که داشته لخت مادرزاد می افتاده پایین، داد میزنه: هوو ولک.... حال میکنی هیکل رو؟



114- به آبادانیا خبر میدن که بابات مرده، میگه: آخ جون.........تریپ مشکی!



115- یه روز خدا تصمیم می گیره به سه تا از بنده هاش چیزی بده. یک فرانسوی و یک آلمانی و یک اصفهانی رو انتخاب می کنه و به فرانسوی میگه: چی از دنیا می خوای؟ فرانسوی می گه: خدایا، من یه همسایه دارم که یه ویلای بزرگ تو بندر مارسی داره، دلم می خواد مثل اون ویلا رو تو مارسی داشته باشم. خدا بهش یه ویلا مثل همون تو مارسی میده.

خدا از آلمانی می پرسه: تو چه آرزویی داری؟ آلمانیه میگه: خدایا؛ همسایه من یه بنز 600 مدل 2003 داره. خدا میگه: می خوای تو هم مثل اون بنز رو داشته باشی؟ آلمانیه میگه آره و خدا یک بنز 600 مدل 2003 به اون میده.
خدا از اصفهانیه می پرسه: تو چه آرزویی تو دنیا داری؟ اصفهانیه میگه: خدایا همسایه ما یه مزرعه بزرگ تو نجف آباد داره که خیلی آباد هست. خدا میگه: می خوای یه مزرعه شبیه اون رو به تو بدم؟ اصفهانی میگه: نه خداجون نمیخواد به من بدی، مال اونو ازش بگیر!!!!!



116- اصفهانیه سوار تاکسی میشه، آخر مسیر به رانندهه میگه: حاج آقا کرایه ما چقدر شدس؟ یارو میگه: 60 تومن. اصفهانیه میگه: اولندش چه خبره 50 تومان؟!!! دومندش که 40تومن بیشتر نمیشه، بعدشم من 30 تومن بیشتر ندارم، حالا فعلا این 20 تومنو بگیر.... یارو پولو میگیره، میشمره میبینه 10 تومنه!



117- کرده تو کردستان پونزده نفرو می‌کشه، تو دادگاه به حداکثر مجازات محکوم میشه. می‌گیرن شلوارشو درمیارن،‌ استرچ می‌کنند پاش!



118- وسط اردبیل یه چاهی بوده، ‌هی ملت می‌افتادن توش،‌زخم و زیلی می‌شدن. میان تو شهرداری یک جلسه برگذار می‌کنن که واسه این مشکل یک راه حلی پیدا کنن. یکی از مهندسا پا میشه میگه: یافتم! ما یک آمبولانس می‌گذاریم بغل این چاه، ‌هرکی افتاد توش رو سریع ببره بیمارستان. ملت همه هورا می‌کشن..آفرین! ایول! دمت گرم!‌ یک مهندس دیگه پا میشه میگه: الحق که همتون نفهمید!‌ آخه اینم شد راه حل؟! ملت میگن، خوب تو میگی چی‌کار کنیم؟ یارو میگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بیمارستان، که بدبخت جون داده. ما باید یک بیمارستان کنار این چاه بسازیم، که همه بهش سریع دسترسی داشته باشن! ملت دیگه خیلی حال می‌کنن، کف می‌زنن سوت می‌کشن، که ایول بابا تو چه مخی داری!‌ یهو یه مهندس دیگه پا میشه میگه: الحق هرچی بهمون میگن خر، حقمونه! آخه این شد راه حل؟! این همه خرج کنیم یک بیمارستان بسازیم کنار چاه که چی بشه؟ مردم تعجب می‌کنن،‌میگن: خوب تو میگی چیکار کنیم؟ یارو میگه: بابا این که واضحه، ما این چاهو پر می‌کنیم، میریم نزدیک یک بیمارستان یک چاه می‌زنیم!



119- تو تبریز حکومت نظامی بوده، یارو سروانه به سربازش میگه که تو اینجا کشیک بده، از هفت شب به بعد هرکیو تو خیابون دیدی در جا بزنش. حرفش که تموم میشه، تا میاد بره سوار ماشینش شه، میبینه صدای گلوله اومد. برمیگرده میبینه سربازه زده یک بدبختی رو کشته! داد میزنه: احمق! الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه میگه: ایلده قربان این یک آدرسی پرسید که عمرا تا ساعت نه شب هم پیداش نمیکرد!!!!!



120- به عربه میگن: اسمت چیه؟ میگه: حمزه. ولی تو خونه "6 کوچیک" صدام میکنن.



121- ترکه سرش میخوره به میلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو میشه کف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز میکنه میبینه ملتی که واستادن بالا سرش میله رو گرفتن، میگه: ولش کنین ببینم چی میگه!



122- ترکه میره پیتزا فروشی، میگه: ببخشید پیتزا بزرگ چنده؟ یارو میگه: 2000 تومن. ترکه یکم بالا پایین میکنه، میگه: پیتزا متوسط چنده؟ یارو میگه: 1000 تومن. باز ترکه یوخده با پولای جیبش ور میره، میگه: پیتزا کوچیک چنده؟ یارو میگه: 700 تومن. ترکه دست میکنه تو جیبش یک صد تومنی درمیاره، میگه: قربون دستت داداش، یک جعبه اضافه به ما بده!



123- ترکه میره واسه تلفن همراه ثبت نام میکنه، بهش میگن: تا سه ماه دیگه بهت تحویل میدیم. ترکه هم رو کمربندش مینویسه: به زودی دراین مکان یک عدد موبایل افتتاح خواهد شد!



124- ترکه داشته رادیو پیام گوش میداده،‌ گزارشگره میگفته: راه بهارستان به امام حسین بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسین بسته‌است... ‌ترکه میگه:‌ باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی به امام حسین قسم میخوری؟



125- ترکه میخواسته بیاد تهران، میره ترمینال از یه راننده میپرسه آقا بلیط تهران چند؟ رانندهه میگه: اگه جلو بشینی 1000 تومن وسط 800 تومن رو بوفه 500 تومن، بعد میخواد یکم یارو رو سر کار بذاره، میگه:‌ اگه دنبال اتوبوس هم بدویی 300 تومن! ترکه یک نگاهب به کیف پولش می‌کنه، میگه: خوبه دنبالش میدوم! خلاصه 300 تومن میده‌ و بسم‌الله شروع می‌کنه دنبال اتوبوس دویدن. نزدیکای غروب اتوبوس داشته از نزدیکای کرج رد میشده،‌ رانندهه میبینه ترکه هی داره از عقب اشاره میکنه، شاگردش میگه:‌ نگه دار سوار شه. هوا داره تاریک میشه سختشه، بیچاره 300 تومن هم که داده. راننده هم نگه میداره ترکه نفس نفس زنان و شاکی میاد جلو میگه: ‌اینجا کرج بود؟ راننده میگه:‌ آره. ترکه میگه:‌ خوب مرتیکه خر چرا هر چی علامت میدم نگه نمیداری؟! من میخواستم کرج پیاده شم!!!





126- یارو تلویزیون رو روشن میکنه کانال 1: قرآن. کانال 2: قرآن. کانال 3:قرآن. کانال 4: قرآن. کانال 5: قرآن. پا میشه تلویزیون رو میبوسه میذاره رو طاقچه!



127- یارو آخر عمری بچه هاش رو جمع میکنه به هر کدوم یه تیکه چوب میده میگه بشکونین. می شکونن به هرکی 5 تا دسته بیل میده میگه بشکونین. می شکونن. به هر کی 10 تا دسته بیل میده میگه بشکونین میشکونن. به هر کی یه بسته دسته بیل میده میگه بشکونین می شکونن. میگه حیف که خرین؛ وگرنه نصیحتتون میکردم.



128- آبادانیه میرسه به رفیقش، میگه: کاکا شنیدی آبادان 12 ریشتر زلزله اومده؟! رفیقش میگه: ای بابا، یعنی آبادان با خاک یکسان شده؟ آبادانیه میگه: به! چی میگی کاکا! مگه بچه‌ها گذاشتن!؟



129- فرمانده به سربازاش میگه: توی همین خیابو



- ترکه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه دو نفر خیلی بودا!



131- ترکه سوار یه خره عکس میگیره. عکس رو میفرسته برای مادرش،‌ زیر عکسه مینویسه: ((سلام بر ننم اینا،‌ بالایی منما!))



132- ترکه دو تومنیش میفته تو جوب، یه پنج تومنی از تو جوب ور میداره، سه تومن می ندازه تو جوب!



134- ترکه ده هزار تومن تو جیبش بوده می‌خواسته بره مواد بگیره. تو راه نیرو انتظامی رو میبینه، پولا رو پرت میکنه تو جوب!


135- یارو تو انتخابات کاندید میشه، بعد که رای ها رو می شمرن، میبینه سه تا رای آورده. شب میره خونه، خانومش در جا یکی می خوابونه تو گوشش، میگه: میدونستم پای یک زنه دیگه هم وسطه!

136- ترکه دو تا بلوک سیمانی رو گذاشته بوده رو دوشش، داشته می برده بالای ساختمون. صابکارش بهش میگه: تو که فرقون داری، چرا اینا رو میگذاری رو کولت؟! ترکه میگه: ایلده اون دفعه با فرقون بردم، این میله هاش پشتم رو اذیت می کرد

137- یه مرده به رفیقش میگه : ببین، من هر وقت با زنم دعوا می کنم، همیشه حرف آخر رو من می زنم و اون هیچی نمیگه. رفیقش میگه : بابا دمت گرم ، کارت خیلی درسته، حالا اون حرف آخر چیه؟ میگه: "غلط کردم "

138- زن و شوهری در تاتر نشسته بودند و مرتبا با هم پچ پچ میکردند مردی از ردیف عقب رو به شوهر کرد و گفت : آقا ، ما حتی یک کلمه هم نمی فهمیم مرد با عصبانیت گفت : اصلا" به شما چه ارتباطی دارد که من و زنم چی به هم میگیم؟!

139- ترکه میخ میره تو پاش، نمیتونه درش بیاره با چکش میزنه کجش میکنه!

140- یه بار تو آبادان مسابقه تقلید صدای داریوش برگزار میشه، داریوش میاد؛ چهارم میشه!




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد